لینک دانلود و خرید پایین توضیحات فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت تعداد صفحات: 2 جوجه اردک زشت روزی بود و روزگاری ، یک روز در گوشه ای از این دنیای بزرگ ، در یک مزرعه مامان اردک در لانه اش روی تخمهایش نشسته بود. مدت زیادی بود که او منتظر بیرون آمدن جوجه هایش بود. بالاخره تخم ها یکی یکی شروع به ترک خوردن کردند و جوجه اردکها بیرون آمدند. اما هنوز یک تخم که از همه بزرگتر بود باقی مانده بود. با شکستن آن تخم یک جوجه اردک زشت که از بقیه جوجه ها بزرگتر بود بیرون آمد. مادر همه جوجه ه ...